محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

رامکال کوچولوی ما

سرزمین عجایب

با همه علاقه ای که طاها جان برای رفتن به موج های آبی داشت اما متاسفانه به خاطر مقررات اونجا که نباید باوخانم ها باشه وحتما باید پدرش هم باشه طاها جان نتونست به موج های آبی بره ولی برای خوشحال شدن طاها به سرزمین عجایب رفتیم وکلی به طاها خوش گذشت وتجربه های جالب وجدیدی رو تجربه کرد.  
3 فروردين 1396

سفر به مشهد

برای اولین بار طاها جون در اسفند 1395 به مشهد وزیارت آقا امام رضا علیه السلام رفت. مامان وطاها همراه زن عمو مرجان ومادر وخاله طاهره با کاروان به مشهد رفتیم. ...
3 فروردين 1396

بره کوچولوی طاها

عزیز دلم باباجون برات یه بره کوچولوی خیلی خوشگل خرید که خیلی دوستش داری .اما حیف که نمیشد توی خونه نگهش داری😊اینقد ب ب کرد که دیگه دلمون براش سوخت😢 وبردیمش خونه مادر .اونجا عمو عباس با دستکش براش شیشه شیر درست کرده بود 😄😄😄😄😄وبا اون بهش شید میداد .هنوز خیلی خوب نمیتونست علف بخوره.تو بهش میگفتی بره ی ناقلا.بهد همراه بقیه بردیمش صحرا واونجا بهتر بود وآروم تر بود .چون هنوز خیلی کوچولو بود وشیر مامانشو میخوره سریع بعد از یه روز بردیمش پیش مامانش😂😂😂😂وخیلمون راحت شد .وتو هر روز میگی بابا کی منو میبری پیش ببییم😊😊😊😊 ...
13 بهمن 1395

بدون عنوان

سلام پسر قشنگم .خیلی وقته فرصت به روز کردن ندارم.یعنی جناب عالی فرصتی برام نزاشتی.الان هم خواب تشریف داری .این روزا فوق العاده شیطون شدی .تا جایی که وقتی میخوام جایی برم میمونم از دست تو چکار کنم.مهد کودک میری .واومدن با من سر کلاسمو خیلی دوست داری .دوستت دارم نازنینم.
24 آبان 1395

تولدت مبارک

                                                    تولدت سه ساله شدنت مبارک عزیزم                                                               1395/1/1 
1 فروردين 1395

شیرین زبونم

سلام همه زندگی من وبابا محمد ،پسر قشنگم الان که دو سال وده ماهه هستی به حدی شیرین زبونی که وقتی داری حرف میزنی من ومحمد دلمون میخواد محکم گازت بگیریم.تمام شعر وسوره هایی که توی مهد کودک بهت یاد دادن رو خیلی خوب یاد گرفتی همین طور کلمه های انگلیسی ودعای فرج رو کامل بلدی ،مربیتو خیلی دوست داری خانم هوشمند وخانم عبدی زاده وخانم نوایی هم تو رو خیلی دوست دارن .وقتی کلاس میرم خیالم از بابت تو راحته .البته از اول اینطوری نبودی ها اوایل سال کمی گریه میکردی.یه روز صبح که نمیخواستی از بغلم بیرون بیای وبری بغل مربیت وگریه میکردی من بهت گفتم اگه نری آقا مدیر ما منو دعوا میکنه میگه چرا دیر اومدی وتو با شنیدن این جمله با اینکه دوست نداشتی سریع رفتی بغل مر...
12 بهمن 1394

وقت ندارم

پسر نازنین پر انرژی من  خیلی وقته که وبلاگتو بروز نکردم،آخه تو اصلا وقتی یرام نمیزاری ،انقد که پر جنب وجوشی.همین الان هم همش میای گوشی رو از دستم میگیری.ا
19 آبان 1394

بهترین روزی که خدا تورا آفرید مبارک

تولد دوساله شدنت مبارک عزیزم.امسال تولدت رو در کنار هلیا وزینب جشن گرفتیم وتو چون بچه ها کنارت بودن خیلی خوشحال بودی.اصلا تو همیشه تولد رو دوست داری وما هفته ای یکی دو بار برات تولد میگیریم با شمع هایی که داریم تو خونه. خندهای زیبای تو دلگرمی من وبابا محمد  ه تو زندگی.دوستت داریم.تولدت مبارک ...
1 فروردين 1394

بدون عنوان

سلام گل بهارم؛گران بهاترین هدیه ام؛همه امیدم.وقتی که سه چهار ماهه بودی یکی از آرزو هام این بود که یه روزی برام حرف بزنی و وقتی قربون صدقت میرم متوجه بشی چی میگم  وصدای قشنگت رو بشنوم .وحلا به آرزو رسیدم .اینقد خوشگل حرف میزنی که من وبابا حسابی کیف میکنیم وبا هر کلمه تو ساعت ها شاد میشیم .بهار من بعضی وقتها هی میگی دلام یعنی سلام ومنتظری منم جوابتو بدم،منم در جواب هر سلامت یه چیز میگم ،سلام امیدم،سلام نفسم،سلام گلدبهارم وتو هی ادامه میدی.کلمه های زیادی رو میگی در یکسال ویازده ماهگی مثل:اهظم ،ممد جون،بادرجون،بف میاد،عاطفه.زنعمو،دلا زهرا،آدا جون آقا جون،بالون میاد، بابات،مامانش،بلالون میاد چیک وچیک صداس میاد دیکو دیک شعر خاله شادونه رو میخ...
9 اسفند 1393