محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 11 سال و 30 روز سن داره

رامکال کوچولوی ما

اولین غذا

1392/7/4 23:45
590 بازدید
اشتراک گذاری

نور افشانیل  

آخه این حرکات چیه درمیاری ها!بذار یه لقمه غذا راحت از گلوت بره پایین چرا اینقد عجله؟؟اصلا میدونی چیه همش تقصیر این بابا جونه.آخه امروز باعجله واشتیاق از سر کار اومده وهی میگه زود باش بریم خونه من امروز زود اومدم تا اولین غذا خوردن پسرمو ببینم.آخه من وتو نهار رفته بودیم خونه آقا جون من.تا نهار خوردیم بلند شدیم اومدیم.چون شیر من کم شده مجبوریم چند روز زوتر غذای کمکی تو رو شروع کنیم.خلاصه ولی برنج مخصوص درود که مادر جون داده بود هنوز خشک نشده بود تا آردش کنمناراحت(ولی بین خودمون باشه ها از آردفرنی هانیه برات آوردمزبان)ورفتیم خونه وباباجون باتو بازی کرداشپزیومن هم مشغول آشپزی.از قبل حسابی مطالعه کرده بودم وامروز باید فقط یک قاشق چایی خوری فرنی میخوردی.امااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!!

خلاصه فرنی مخصوص سراشپز حاضر شد ومن ومحمد با شوق تمام اماده غذا دادن به شما شدیم اما چشمتون روز بد نبینه.آخه ما شنیده بودیم شاید بچه اولش خوشش نیادمتفکرما هم که اولین تجربمون بود داشتیم با احتیاط پیش میرفتیم.محمد طاها هم فهمیده بود یه خبرهایی هستزومنتظر نشسته بود ببینه چه خبره؟محمد دوربین وآورد ومن با بسم الله الرحمن الرحیم تا اومدم قاشق اول رو دهنش بذارم دستشو کرد تو غذا ومیخواست خودش بخوره.نزدیک بود همش بریزهردوباره قاشقو آوردم جلوی دهنش تا بخوره با دوتا دستاش قاشقو و دستای من رو با زور فشار میداد سمت دهنش وبا خوشحالی تمام میخورد.(نوش جونت عزیزم)تا اومدم یه کم دیگه قاشق رو بزنم تو فرنی بهش بدم با عجله لبه بشقابو کرد تو دهنش بخوره.بایه مکافاتی فرنی رو بردیم کنار تا دیگه نخوره وحسابی هم گریه کرد وهنوز میخواست.من ومحمد هم از رفتارهای با مزه محمد طاها نمیتونستیم جلوی خندمونو بگیریمبز

خییییییییییییییییییییییییلی دوستت داریم محمد طاها 

غذا

به به چه خوشمزست شما تا حالا از اینا میخوردیدمامان؟؟؟؟؟؟؟؟

غذا

ببینم ظرفش رو هم میشه بخورم؟؟؟؟

غذا

تند تند بهم غذا بده مامان چرا اینقد یواش!!!!!!!!!!نیشخند

غذا

کجا بردیش ؟بیارشنئ

اا

من هنوز میخواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامذ

لل

پسندها (1)

نظرات (2)

مهناز مامان ترلان کوچولو
24 شهریور 92 16:22
نوش جونت خاله جونم که فرنی خوردی راستی من آپ بودم و بهت سلام کردم چرا جواب نمیدی حتما نفهمیدی خب رامکال کوچولو ببوسین
فائزه
29 شهریور 92 23:48
خیلی جالب و بامزه بود غذا خوردنش..هم ماجراش و هم عکسها



مرسی عزیزم .خوشحال شدم بهمون سر زدی